شاخص کلیدی عملکرد (KPI)
شاخص کلیدی عملکرد(KPI) که مخفف key performance indicator می باشد یک مقدار قابل اندازه گیری است که نشان می دهد به چه اندازه یک شرکت در دستیابی به اهداف کلیدی کسب و کارخود مؤثر است. سازمان ها از KPI ها در چندین سطح استفاده می کنند تا موفقیت خود را در رسیدن به اهداف ارزیابی کنند. KPI های سطح بالا ممکن است روی عملکرد کلی مشاغل متمرکز باشند ، در حالی که KPI های سطح پایین ممکن است بر روی فرآیندهای بخش هایی مانند فروش ، بازاریابی ، منابع انسانی ، نگهداری و تعمیرات پشتیبانی و سایر موارد تمرکز کنند.
چه عواملی باعث می شود KPI مؤثر باشد؟
اکنون که می دانیم KPI مخفف شاخص عملکرد کلیدی است ، فقط به همان اندازه عملکردی که از آن الهام می گیرد با ارزش است. خیلی اوقات ، سازمانها کورکورانه KPI های شناخته شده در صنعت را اتخاذ می کنند و متعجب می شوند که چرا KPI تجارت خود را منعکس نمی کند و از تأثیرگذاری بر تغییرات مثبت تأثیر نمی گیرد. یکی از جنبه های مهم اما اغلب غافل شده از KPI این است که آنها نوعی ارتباط هستند. به همین ترتیب ، آنها مانند هر شکل دیگری از ارتباطات ، از همان قوانین و بهترین روشها پیروی می کنند. اطلاعات دقیق ، واضح و مربوط به احتمال زیاد جذب و عمل می شوند.
از نظر تدوین استراتژی برای تدوین KPI ، تیم شما باید از اصول اولیه شروع کند و بفهمد که اهداف سازمانی شما چیست ، چگونه برای دستیابی به آنها برنامه ریزی می کنید و چه کسی می تواند بر اساس این اطلاعات عمل کند. این یک فرایند تکرار شونده است که شامل بازخورد تحلیلگران ، روسای بخش و مدیران است. با آشکار ساختن این مأموریت یافتن واقعیت ، شما می توانید درک بهتری از فرآیندهای تجارت با داشبورد KPI و اینکه باید با آنها به اشتراک گذاشته شوید ، درک کنید.
نحوه تعیین KPI
تعیین شاخص های کلیدی عملکرد می تواند کاری دشوار باشد. کلمه عملیاتی در KPI “کلیدی” است زیرا هر KPI باید با یک معیار عملکرد ، به یک نتیجه خاص تجاری مربوط باشد. KPI ها معمولاً با معیارهای تجاری اشتباه گرفته می شوند. اگرچه اغلب با همان روحیه مورد استفاده قرار می گیرد ، KPI ها باید براساس اهداف مهم یا اصلی تجارت تعریف شوند. هنگام تعریف KPI این مراحل را دنبال کنید:
نتیجه مورد نظر شما چیست؟
چرا این نتیجه مهم است؟
چگونه می خواهید پیشرفت را اندازه گیری کنید؟
چگونه می توانید روی نتیجه تأثیر بگذارید؟
چه کسی مسئول نتیجه کار است؟
چگونه می دانید که به نتیجه خود رسیده اید؟
چند بار پیشرفت را به سمت نتیجه بررسی خواهید کرد؟
به عنوان نمونه ، بگذارید بگوییم که هدف شما افزایش درآمد فروش امسال است. شما می خواهید این را KPI رشد فروش خود بنامید. در اینجا نحوه تعریف KPI آورده شده است:
برای 20٪ افزایش درآمد فروش امسال
دستیابی به این هدف باعث می شود تا تجارت سودآور شود
پیشرفت با افزایش درآمدی که به دلار هزینه شده اندازه گیری می شود ، اندازه گیری می شود
با استخدام کارمندان فروش بیشتر ، با تبلیغ مشتریان موجود برای خرید کالای بیشتر
مدیر ارشد فروش مسئول این متریک است
درآمد امسال 20 درصد افزایش یافته است
ماهانه بررسی خواهد شد
KPI SMART چیست؟
یکی از راههای ارزیابی ارتباط یک شاخص عملکرد ، استفاده از معیارهای SMART است. این نامه ها معمولاً برای ایستادن در قسمت های خاص ، قابل اندازه گیری ، دستیابی ، مناسب ، مرتبط با زمان هستند. به عبارت دیگر:
آیا هدف شما مشخص است؟
آیا می توانید پیشرفت را به سمت آن هدف اندازه گیری کنید؟
آیا هدف واقعاً قابل دستیابی است؟
هدف سازمان شما چقدر مرتبط است؟
چهارچوب زمانی برای رسیدن به این هدف چیست؟
حتی در مورد KPI های خود هم دقیق تر باشید
معیارهای SMART همچنین با افزودن ارزیابی و ارزیابی مجدد می توانند به SMARTER تبدیل شوند. این دو مرحله بسیار مهم هستند ، زیرا آنها اطمینان می دهند که به طور مداوم KPI های خود و ارتباط آنها با تجارت خود را ارزیابی می کنید. به عنوان مثال ، اگر از هدف درآمدی خود برای سال جاری فراتر رفته اید ، باید تعیین کنید که آیا هدف خود را خیلی پایین تعیین کرده اید یا این مربوط به برخی از فاکتورهای دیگر است.
برای KPI خود یک هدف روشن بنویسید
نوشتن یک هدف روشن برای KPI شما یکی از مهمترین قسمت توسعه KPI است.
KPI باید با یک هدف اصلی تجاری مرتبط باشد. نه فقط یک هدف تجاری ، یا چیزی که ممکن است شخص در سازمان شما فکر کند مهم است. این باید برای موفقیت سازمان یکپارچه باشد.
در غیر این صورت شما در حال هدفی هستید که نتواند به نتیجه تجاری برسد. این بدان معناست که ، در بهترین حالت ، شما در حال رسیدن به هدفی هستید که هیچ تأثیری برای سازمان شما نداشته باشد. در بدترین حالت ، این باعث می شود که وقت ، پول و منابع دیگری که بهتر می توانند در جاهای دیگر هدایت شوند ، هدر داده شود.
راه حل اصلی این است: KPI باید بیش از تعداد دلخواه باشد. آنها باید چیزی را که استراتژیک در مورد آنچه سازمان شما می خواهد انجام دهند بیان کنند. شما فقط می توانید (یا باید بتوانید) چیزهای زیادی راجع به مدل کسب و کار یک شرکت با مراجعه به KPI های آنها کسب کنید.
بدون نوشتن یک هدف مشخص ، همه اینها از بین می روند.
KPI خود را با ذینفعان به اشتراک بگذارید :
KPI شما اگر ارتباط صحیحی برقرار نشود بی فایده است. چگونه کارمندان شما – افرادی که وظیفه دارند چشم انداز شما را برای سازمان انجام دهند – اگر نمی دانند که چه می کنند اهداف خود را دنبال می کنند؟ یا شاید بدتر: عدم به اشتراک گذاشتن KPI شما باعث می شود کارمندان و سایر ذینفعان خود را ناتوان و ناامید کنند که قادر به دیدن مسیری نیستند که سازمان شما در آن قرار دارد.
اما به اشتراک گذاشتن KPI های شما با ذینفعان خود یک چیز است (هرچند که حتی این چیزی است که سازمان های زیادی نیز قادر به انجام آن نیستند). هرچند بیش از این ، آنها باید فوراً ارتباط برقرار کنند.
KPI ها برای اثربخشی نیاز به زمینه دارند. این تنها در صورتی ممکن است انجام شود که شما فقط آنچه را که اندازه گیری می کنید توضیح داده نشود ، بلکه دلیل اندازه گیری آن را توضیح می دهید. در غیر این صورت آنها فقط شماره هایی در صفحه هستند که هیچ معنایی برای شما یا کارمندان شما ندارند. بگویید در مورد اینکه چرا سود برای شرکت شما KPI نیست ، سؤالهای زیادی می کنید. این یک باور منطقی برای کارمندان شماست. مهمترین چیزهایی که هر کسب و کاری انجام می دهد ، درآمدزایی است. اما شاید درآمد اینگونه نباشد و در یک زمان معین برای سازمان شما تمام شود. شاید به دنبال سرمایه گذاری های اساسی در زمینه تحقیق و توسعه باشید و یا در یک کسب و کار مهم کسب کنید. سؤال های زیادی مانند این نشانه ای است که شما باید برای برقراری ارتباط بهتر KPI های خود و اهداف استراتژیک پشت آنها کار بهتری انجام دهید.
و چه کسی می داند: کارمندان شما حتی ممکن است ایده هایی در مورد چگونگی بهبود KPI های شما ارائه دهند
بررسی کنید که KPI قابل دستیابی است :
تعیین اهداف قابل دستیابی برای تیم شما ضروری است. هدفی که بسیار خطرناک باشد و تیم شما حتی قبل از شروع کار خود را رها کند. یک هدف را خیلی کم تنظیم کنید و به سرعت متوجه می شوید که پس از رسیدن به اهداف سالانه خود ، دو ماه به سال تقویم ، با خود چه کار کنید.
تجزیه و تحلیل عملکرد فعلی شما ضروری است. بدون این شما باقی مانده اید که کورکورانه به جستجوی شماره هایی بپردازید که ریشه در واقعیت ندارند. عملکرد فعلی شما همچنین یک مکان شروع خوب برای تصمیم گیری در مورد مناطقی است که برای بهبود آنها نیاز دارید.
شروع به ریشه کن کردن در داده هایی که قبلاً جمع آوری کرده اید برای تعیین مبانی اولیه برای آنچه در گذشته انجام داده اید ، باشد. ابزارهایی مانند Google Analytics برای این کار عالی هستند ، اما ابزارهای سنتی حسابداری نیز وجود دارند که درآمد و حاشیه ناخالص را دنبال می کنند.
KPI ها به طور کلی ابزاری اساسی برای سنجش موفقیت در کسب و کار شما و انجام تنظیمات مورد نیاز برای موفقیت آن هستند.
مفید بودن KPI های خاص ، هر چند ، محدودیت های خود را دارد .
مهمترین قسمت هر KPI ابزار آن است. پس از آن که سودمندی آن بیشتر شد ، آن را رها کنید و کارهای جدیدی را شروع کنید که بهتر با اهداف اصلی تجاری خود هماهنگ باشند.
شاخص کلیدی عملکرد در سازمان شما چگونه است ؟ حتما تجربیات خود را با مشاوران خانه صنایع درمیان بگذارید.
Leave A Comment